فضیلت جمعه
تأثير شب و روز جمعه بر دعا
در روزهايي که ايّام هفته را تشکيل مي دهند، مي بينيم که در روايات
ما شبِ جمعه و روز جمعه را از نظر اثرگذاري شان بر روي دعا
به طور خاص مطرح مي کنند. روايات در اين زمينه بسيار است.
در باب شب جمعه ما روايات متعددي داريم؛يک روايت از پيغمبر اکرم
(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است که حضرت فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُنْزِلُ مَلَكاً إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا كُلَّ لَيْلَةٍ فِي الثُّلُثِ الْأَخِيرِ»؛
خداوند در هر شب، در ثلث آخر شب، فرشته اي را به آسمان دنيا فرو مي فرستد؛
«وَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ»؛ شب جمعه هم که مي شود از اوّل شب مي فرستد؛
«فَيَأْمُرُهُ فَيُنَادِي»، به او فرمان مي دهد، پس او ندا مي کند.
حالا نداهايش چيست؟«هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ»؛ آيا درخواست کننده اي هست
که من درخواستش را اجابت کنم؟ «هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛
آيا توبه کننده اي هست که توبه اش را بپذيرم؟
«هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ»؛ آيا کسي هست که طلب آمرزش کند و او را بيامرزم؟
«يَا طَالِبَ الْخَيْرِ أَقْبِلْ»؛ اي کسي که طالب خوبي ها هستي، روي بياور؛«يَا طَالِبَ الشَّرِّ أَقْصِرْ»؛
اي کسي که ـ نعوذبالله ـ به سمت شرّ داري مي روي، دست بردار.
«فَلَا يَزَالُ يُنَادِي بِهَذَا إِلَى أَنْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ»؛ اين فرشته آن قدر ندا مي کند تا سپيده دم بدمد.
«فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ عَادَ إِلَى مَحَلِّهِ مِنْ مَلَكُوتِ السَّمَاءِ»[1]. وقتي که فجر طالع مي شود،
برمي گردد به همان محلّ خودش که ملکوت آسمان است.
روايت ديگر، روايتي است که ابوبصير از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند.
تفاوت دو روايت را خوب دقت کنيد؛ آن روايت اوّل اين بود که خدا يک فرشته
را مي فرستد که ندا کند؛ امّا در روايت دوم مي فرمايد خودِ خدا ندا مي کند.
حضرت مي فرمايد:
«إنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُنَادِي كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ أَوَّلِ اللَّيْلِ إِلَى آخِرِهِ»،
خداي متعال هر شب جمعه از سر شب تا آخر شب، از بالاي عرش ندا مي دهد:
«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لآِخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُجِيبَهُ»؛
آيا بنده اي هست که مرا بخواند و از من براي آخرت و دنيايش درخواست کند،
تا قبل از آنکه فجر طالع شود که جوابش را بدهم؟
«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَتُوبُ إِلَيَّ مِنْ ذُنُوبِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛
آيا بنده مؤمني هست که قبل از طلوع فجر از گناهانش توبه کند تا من توبه او را بپذيرم؟
«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ قَدْ قَتَّرْتُ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَسْأَلَنِي الزِّيَادَةَ فِي رِزْقِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَزِيدَهُ وَ أُوَسِّعَ عَلَيْهِ»؛
آيا بنده مؤمني هست که من از نظر رزق و روزي بر او تنگ گرفته باشم،
بيايد از من توسعه رزق و روزي را تقاضا کند و روزي بطلبد تا من روزي دنيايي اش را توسعه دهم؟
«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ سَقِيمٌ يَسْأَلُنِي أَنْ أَشْفِيَهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُعَافِيَهُ»[2].
آيا بنده مؤمني هست که بيماري داشته باشد و بيايد از من شفا بخواهد
قبل از اينکه فجر طالع شود تا من هم او را شفا دهم؟
اين روايت مفصل است و ادامه دارد. به همين مقدار در اين دو روايتي که خواندم دقت کنيد؛
هم مسأله امور معنوي را مطرح مي کنند، هم امور مادّي را؛
هم گرفتاري هاي معنوي را که انسان از بار گناه، سبکبار شود و هم مسأله
حاجات دنيوي اش را مطرح مي کند. البته روايت اوّل به صورت کلي فرمود:
«فَيُنَادِي هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ»؛ آيا کسي هست که از من درخواستي کند،
تا من به او بدهم؛ امّا روايت دوم اين درخواست ها و حاجت ها را بخش بخش مي کند.
حاجات معنوي و آخرتي
امام باقر (عليه السلام) به ابوبصير، اوّل به طور کلّي مي فرمايد
«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لآِخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ»؛ اوّل اين مطلب کلّي را فرمود؛
«دنيا» و «آخرت». اوّل هم آخرت را مطرح مي کند. در بين امور آخرتي
هم اهمّ امور براي من اين است که گناهانم آمرزيده شود.
مي گوييم «دفع ضرر» اولي است از «جلب منفعت»؛ آيا بهتر نيست
که انسان جلوي ضرر را بگيرد تا بخواهد جلب منفعت کند؟ اصلاً عاقل اينگونه است.
مي گويد اوّل ضرر نکنم؛ منفعت پيش کش! لذا اوّل سراغ اين مي رود.
البته اينجا «دفع ضرر» نيست، بلکه «رفع ضرر» است.
يعني مسأله آمرزش نسبت به گناهان مطرح است.
لذا اوّلاً امور معنوي که اهمّ امور است را مطرح فرمود؛ در امور معنوي هم اهمّ آن چيست؟
آمرزش گناهان است که رفع مانع است.
حاجات مادّي و دنيايي
بعد هم مي رود سراغ دنيايت. وسعت رزق مي خواهي؟
خيال نکني فقط با تلاش خودت، روزي ات وسيع مي شود! نه،
تنگ و گشاديِ روزي دست کسي است که روزي رسان است. دست من و تو نيست.
يک وقت اشتباه نکنيد؛ رزق يعني روزي؛ روزييعني چه؟ يعني آن چيزي که من در حيات مادي
و نشئه دنيوي ام از آن بهره مي گيرم؛ نه پول زياد. در آخر بحثم هم به اين مسأله اشاره مي کنم.
ممکن است کسي بدود و پول زياد گير بياورد؛ بعد تا آن پول را گير آورد،
يک چاله و بلکه چاهي پيدا شود و يک دفعه در آن بيفتد. خوب،
اين روزي تو نبود. بي خود خودت را خسته کردي! اين همه تلاش کردي، آخرش هيچ!
اينها را در روايات داريم؛ اين هايي که من مي گويم از خودم نيست.
پس مسأله اين نيست؛ توسعه رزق به معناي آن چيزهايي است
که من نسبت به زندگي دنيايي ام از آن بهره برداري کنم و سود ببرم.
گاهي هم ممکن است خيلي داشته باشم، امّا از آن طرف مبتلا
به يک سنخ رذيله اي باشم که حتّي براي خودم هم سود نبرم.
فهرست منابع
[1] . بحارالأنوار، ج۳، ص۳۱۴٫ [2] . وسائل الشيعة، ۷ج ، ص۳۸۹٫
گزیده ای از سخنان آیت الله مرحوم مجتبی تهرانی