ویژگی اخلاقی امام حسن(ع)
اخلاق و فضائل امام حسن (ع)
1-مهربانی و مهرورزی
مهربانی با بندگان خدا از ویژگی های بارز امام مجتبی(علیه السلام) بود. اَنس می گوید:
روزی در محضر امام بودم که یکی از کنیزان ایشان با شاخه گلی در دست وارد شد
و آن گل را به امام تقدیم کرد. حضرت گل را از او گرفت و با مهربانی به او فرمود:
«برو، تو آزادی!» من که از این رفتار حضرت شگفت زده بودم، گفتم:
«ای فرزند رسول خدا! این کنیز تنها یک شاخه گل به شما هدیه کرد.
آن گاه شما او را آزاد می کنید؟!» امام در پاسخم فرمود:
«خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است هرکس به شما مهربانی کرد،
دو برابر او را پاسخ گویید». (نساء/ 86) سپس فرمود: «پاداش در برابر مهربانی او نیز آزادی اش بود».1
2-ایثار و گذشت
امام بسیار با گذشت و بزرگوار بود و از ظلم و ستم دیگران چشم پوشی می کرد.
بارها پیش می آمد که واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویه فرد خطاکار می شد.
نوشته اند در همسایگی امام، خانواده ای یهودی می زیستند.
دیوار خانه یهودی شکافی پیدا کرده بود و رطوبت نجاست از منزل او به خانه امام نفوذ کرده بود.
فرد یهودی نیز از این جریان آگاهی نداشت تا این که روزی زن یهودی برای درخواست نیازی
به خانه امام آمد و دید که شکاف دیوار سبب شده است که دیوار خانه امام نجس گردد.
بی درنگ، نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت. مرد یهودی نزد امام آمد
و از سهل انگاری خود پوزش خواست و از این که در این مدت، امام سکوت کرده و چیزی نگفته بود،
شرمنده شد. امام برای این که او بیش تر شرمنده نشود فرمود:
«از جدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم که به همسایه مهربانی کنید».
یهودی با دیدن گذشت و چشم پوشی و برخورد پسندیده ایشان به خانه اش رفت،
دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ایشان خواست تا آنان را به دین اسلام در آورد.2
گستره گذشت و مهرورزی امام، آن قدر پردامنه بود که قاتل او را هم در برگرفت.
چنان که «عمر بن اسحاق» می گوید: من و حسین(علیه السلام) در لحظه شهادت، نزد امام مجتبی(علیه السلام) بودیم
که فرمود: «بارها به من زهر داده اند، ولی این بار تفاوت می کند؛ زیرا این بار جگرم را قطعه قطعه کرده است».
امام حسین(علیه السلام) با ناراحتی پرسید: «چه کسی شما را زهر داده است؟» فرمود: «از او چه می خواهی؟
می خواهی او را بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من می دانم، خشم و
عذاب خداوند بیش تر از تو خواهد بود. اگر هم او نباشد، دوست ندارم که به خاطر من، بی گناهی گرفتار شود».3
3-میهمان نوازی
امام همواره در پذیرایی از میهمان تلاش جدی می کرد. گاه از اشخاصی پذیرایی می کرد
که حتی آنان را نمی شناخت. به ویژه، به پذیرایی از بینوایان علاقه زیادی داشت. آنان را به خانه خود می برد
و به گرمی پذیرایی می کرد و به آن ها لباس و مال می بخشید.4
و نیز امام بارها درباره فقیرانی که از ایشان پذیرایی کرده بودند می فرمود:
«فضیلت با آنان است. اگر چه پذیرایی شان اندک است و مالی ندارند، ولی برترند،
زیرا آنان غیر از آن چه که ما را به آن پذیرایی می کنند چیز دیگری ندارند و از همه چیز خود گذشته اند،
ولی ما بیش از آن چه پیش میهمان می گذاریم اموال داریم».5
4-بردباری و شکیبایی در برخوردها
از سخت ترین دوران زندگانی با برکت امام مجتبی(علیه السلام)، دوران پس از صلح با معاویه بود.
ایشان سختی این سال های ستم را با بردباری وصف ناشدنی اش سپری می کرد.
در این سال ها، ایشان از غریبه و آشنا سخنان زشت و گزنده می شنید و زخم خدنگ بی وفایی می خورد.
بسیاری از دوستان به ایشان پشت کرده بودند. روزگار، برایشان به سختی می گذشت.
ناسزا گفتن به علی(علیه السلام)، شیوه سخن رانان شهر شده بود.
هرگاه امام را می دیدند می گفتند: «السّلامُ عَلَیک یا مُذِلَّ المُومنین؛ سلام بر تو ای خوارکننده مؤمنان».10
در حضور ایشان، زبان به هتک و دشنام علی(علیه السلام) می گشودند
و امام با بردباری و مظلومیت بسیار هتاکی ها و دشنام ها را تحمل می کرد.
روزی ایشان وارد مجلس معاویه شد. مجلسی شلوغ و پرازدحام بود.
امام جای خالی نیافت و ناگزیز نزدیک پای معاویه که بالای منبر بود، نشست.
معاویه با دشنام به علی(علیه السلام) سخنش را آغاز کرد
و درباره خلافت خودش سخن راند و گفت: «من از عایشه در شگفتم که مرا در خور خلافت ندیده است
و فکر می کند که این جایگاه، حق من نیست.» سپس با حالتی
تمسخرآمیز گفت: «زن را به این سخنان چه کار؟! خدا از گناهش بگذرد.
آری! پدر این مرد [با اشاره به امام مجتبی (علیه السلام)[ در کار خلافت با من سرستیز داشت،
خدا هم جانش را گرفت». امام(علیه السلام) فرمود: «ای معاویه! آیا از سخنان عایشه تعجب می کنی؟»
معاویه گفت: «بله به خدا!» امام(علیه السلام) فرمود: «می خواهی عجیب تر از آن را برایت بگویم؟»
گفت: «بگو». امام(علیه السلام) پاسخ داد: «عجیب تر از این که عایشه تو را قبول ندارد،
این است که من پای منبر تو و نزد پای تو بنشینم».6
این بردباری تا جایی بود که مروان بن حکم ـ دشمن سرسخت امام ـ با حالتی اندوهگین در تشییع پیکر ایشان شرکت کرد
و در پاسخ آنانی که به او می گفتند تو تا دیروز با او دشمن بودی، گفت:
«او کسی بود که بردباری اش با کوه ها سنجیده نمی شد».7
5-بخشندگی و برآوردن نیازهای دیگران
می توان گفت که بارزترین ویژگی امام مجتبی(علیه السلام) که بهترین سرمشق برای دوستداران او است،
بخشندگی بسیار و دستگیری از دیگران است. ایشان به بهانه های مختلف همه را از خوان کرم خویش بهره مند می ساخت
و آن قدر بخشش می کرد تا شخص نیازمند بی نیاز می شد؛ زیرا طبق تعالیم اسلام بخشش باید به گونه ای باشد
که فرهنگ تکدی گری را ریشه کن سازد و در صورت امکان شخص را از جرگه نیازمندان بیرون گرداند.
روزی حضرت مشغول عبادت بود. دید فردی در کنار او نشسته است و به درگاه خدا می گوید:
«خدایا! ده هزار درهم به من ارزانی دار». حضرت به خانه آمد و برای او ده هزار درهم فرستاد.8
امام حسن مجتبی(علیه السلام) هیچ گاه سائلی را از خود نمی راند و هرگز پاسخ «نه» به نیازمندان نمی فرمود
و تمامی جنبه های معنوی بخشش را در نظر می گرفت. آورده اند مردی نزد امام مجتبی(علیه السلام) آمد
و ابراز نیازمندی کرد. امام برای این که کمک رو در رو نباشد و سبب شرمندگی آن مرد نگردد، فرمود:
«آنچه را می خواهی در نامه ای بنویس و برای ما بفرست تا نیازت برآورده شود».
آن مرد رفت و نیازهای خود را در نامه ای به امام فرستاد. حضرت نیز آن چه را خواسته بود برایش فرستاد.
شخصی که در آن جا حضور داشت، به امام عرض کرد: «به راستی چه نامه پربرکتی برای آن مرد بود!»
امام در پاسخ او فرمود: «برکت این کار برای من بیش تر بود که سبب شد شایستگی انجام این کار نیک را بیابم؛
زیرا بخشش راستین آن است که بدون درخواست شخص، نیازش را برآوری، ولی اگر آن چه را خواسته است،
به او بدهی، در واقع قیمتی است که برای آبرویش پرداخته ای».9
——————————————————————————————————————-
پی نوشت ها:
1ـ المناقب، ج 4، ص 18.
2-تحفة الواعظین، ج 2، ص 106.
3ـاسدالغابة، ج 2، ص 15.
4-المناقب، ج 4، ص 16.
5- بحارالانوار، ج 43، ص 253.
6-ـ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 293.
7-ائمة اثناعشر، ج 1، ص 506 .
8-المناقب، ج 4، ص 17.
9-المحاسن و المساوی، ص 55 .